محل تبلیغات شما

سلاااااااامHello من اومدم با کلی انرژییییییYah.وای چقدر کسل بودن بده! اصلاً نمیتونم خودمو در اون حالت تحمل کنمخداروشکر که دورش گذشت و الان سرحال در خدمتِ شمام

خب گفته بودم یه حماسه آفریدم که طولانیه و تعریفشُ گذاشته بودم برای بعد الان وقتش رسیده

خونه یِ یکی از آشناهای خیلی خیلی قدیمیمون صبح ها ساعت 6 برای محرم روضسسال های زیادیه که این مجلس به قوّتِ خودش باقیهتا سه سال پیش این رضه فقط مردونه بوده و الان سه ساله که خانوم ها هم میتونن شرکت کننماهم از همون وقت رفتیم

امسال مامانم برنامه خوابش به هم ریخته بود و نمی تونست منو ببره قرار شد اون روزایی که تنهام بگم پسرخالم بیاد دنبالم همراهِ خالم اینا منم ببرن

روزِ اول سر رسید و منم بیدار شدمُ آماده رفتنگفتم: ما کلاً پیاده با اونجا یک ربع راه داریم، زشته من بگم بنده های خدا اینهمه راه بیان دنبالم خلاصه خودم شجاع شدم و ساعتِ 5 و بیست و پنج دقیقه از خونه زدم بیرون!!

همسایه رو به رویی هم با من از خونه شون اومد بیرونتا منو دید چشاش چهارتا شد!! آخه من روزایِ معمولیش اصلاً از خونه بیرون نمیرم و وقتی دید این موقع صبح زدم بیرون کلی تعجب کرد!! بیچاره حتماً فکر کرده خواب زده شدم

بالاخره رفتم و یکی از چیزایِ جالبی که باید بهتون بگم اینکه پا به هر کوچه و خیابونی میذاشتم برقاش خاموش میشدداشتم سکته میکردم. تا اونجا کلی صلوات فرستادم و آیت الکرسی خوندم

 

 این عکسِ اولین کوچه ایه که وقتی برقش خاموش شد یه جیغِ خفیف کشیدم اونی که میبینید روشنه، نورِ ماشینیه که داره رد میشهوگرنه ظُلَمات بود

بعد از این کوچه واردِ خیابون اصلی شدم و تصور کنین هیچکس نیست هوا هم تاااااریکه و چشم، چشمُ نمیبینهیهو یه موتوری که کلاه کاسکت سرش بود رسیدمنو که دید سرعتشُ کم کرد و متقابلاً ضربانِ قلبِ منم رفت بالااما بیچاره ترسید پاشُ گذاشت رو گاز و دِ برو که رفتی خب منم بودم یه دختر یه صورتشم دیده نمیشه فقط سرتا پاش سیاهه میدیم میترسیدمArabic Veil

راسِ 5:55 دقیقه رسیدم اونجا و تا ده دقیقه اولین مهمونشون بودموقتی رفتم تازه داشتن شیشه های پایینو تمیز میکردن

 

اینم از یه تیکه داخلش:) به خاطرِ ستون فرشش تا خورده منم کات نکردمببخشین دیگه

خالم وارد شد و تا منو دید چشاش شده بود اندازه کاسه آبگوشت خوریهیچکس حتی نمیتونست حدس بزنه خودم برم 

این یه تجربه خیلی جالب شد و منم تونستم درصدِ شجاعتمو محک بزنمخدایا ممنونمممم که محافظم بودی

خب تموم شد خیلیم زیاد نشدا، پس چرا تو ذهنِ من خیلی عریض و طویل بود

حماســه ای که آفریدم!!

ثمین قناد می شود ✯◡✯

✫ستاره هایِ رویِ زمیــن✫

یه ,منم ,منو ,هم ,دید ,خیلی ,از خونه ,تا منو ,و الان ,شدم و ,و تا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش تعمیرات موبایل در تبریز